![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها
تو کیستی؟ حقـیقـت زهـرای اطهـری زیـن ابــی و زیـنـت آغـوش مــادری روی تو مصحف است و زبان تو ذوالفقار حق را زبـان و خـون خدا را پیمبری
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
باز به بـیت مصطـفی بـتـول دیگـر آمده رسول را سـول را، دوبـاره کـوثـر آمده بتـول را بـتـول را، یـگـانـه دخـتـر آمده حسین را حسین را، خجسته خواهر آمده رضا و حلم و صبر را، بزرگ مادر آمده شـهـیـد را شـهـیـد را، پــیــام آور آمــده ائمّه را ائـمّه را، چـراغ انجـم است این دخـتـر اوّل عـلـی، بـتـول دوّم اسـت این کـوثـر کـوثـر نــبـی، آیـۀ رحـمـت آمـده دخـتـر دخـتـر نـبـی، مـادر خـلـقـت آمده زهرۀ زهـرۀ عـلی، اخـتـر عصمت آمده شـمـسۀ شـمـسۀ حـیـا، یا مه عـفـت آمده حـبـیـبـة الله است و از مـام محـبـت آمده ولـیـة الله است و در بـیـت ولایـت آمـده آیـنـۀ محـمّـدی (ص) طلعـت دلـربـای او در او خلاصه میشود حسین و کربلای او علیست زیب هستی و، زینت اوست دخترش زهم گشوده دست دل چو جان گرفه در برش بـوی بهشت یافـته، ار دم روح پـرورش فاطمه بوسه میزند، به عارض منوّرش بال زند سوی حسین، از سر دوش مادرش سلام ما درود ما، به زینـب و بـرادرش بهشت بود و هست او، اسیر و پای بست او عجب مدار اگر علی، بوسه زند به دست او قدر به حکم او ولی، رضا به هر قضاست او پس از بتول بانوی، خانۀ مرتضی است او بلکه به جای مادرِ امام مجـتبی است او مونس و یار و یـاورِ شهید کربلاست او خطابه خـوان کـبریا، زبان انبیا است او به عصمت خدا قسم، که عصمت خداست او یاد کـند ز فـاطمه کـمال و پـارسـائیاش رجـال دهــر شـاهـد سـیّـدة الـنّـسائیاش فهـیـمهای که کس بر او نـیافـته مـفـهّـمه عـلـیـمـهای که از ازل، نـداشته معـلّـمـه جلوه گر از وجود او، هر آنچه داشت فاطمه بـوسه به پـای او زنـد، مـدیـنـۀ مـکـرّمه دعـای اهل آسمان، خـطـابههـای او همه کـلام او ز محکـمی، چو آیههای محکـمه چه در سفر چه در حضر، چه در میان قافله قضا نـشد ز حضرتـش، شبی نماز نافـله ای شـرف بلـند خـون، هماره از پـیام تو وی که گرفـته آبـرو، شهادت از قـیام تو سکّـۀ صبر را خـدا، نقـش زده به نام تو مفتخر از وجود تو، رسول و باب و مام تو زنـده کـنار قـتـلگـه، به صبر تو امام تو نطق تو در سکوتت تو، تیغ تو در نیام تو تـو در قـیـام کـربـلا، قـیـامت آفـریـدهای تو از دم پـیـغـمبـری، امامت آفـریـدهای تو در سخن پیـمبرِ کـلام وحـی بر لـبـی تو با پیام کُـشتگان، حـیات بخش مکـتبی تو در خرابهها هم، چو قرص ماه در شبی تو بر هلال نوک نی، به شهر کوفه کوکبی تو زیب دامن نـبـی، تو زین اُمّـی و اَبی تو زینبی تو زینبی تو زینبی تو زیـنـبی نه سارهای نه هاجری، نه آسیه نه مریمی چو مـادرت سـیّـدةُ الـنّـساء کـلِّ عـالـمی توئی که بهر کربلا، وجودت آفریده شد توئی که در خطابهات، تمام وحی دیده شد توئی که با رسالتت، پیام حق شنـیده شد توئی که با اسارتت، بساط ظلم چیده شد توئی که با عدالتت، نخـل ستم بریده شد اگر چه سرو قامتت، ز بار غم خمیده شد به جسم و جان سرکشان، ریخت شرار نطق تو حسین سرفراز شد، به ذوالفقار نطق تو پیـمبر است جدّ تو، بتـول دیگرش توئی بتول مفتخر از آن، که ناز پرورش توئی علیست غرق وجد و شور، از اینکه دخترش توئی حسن به تو است سرفراز، از اینکه خواهرش توئی حسین بر تو متّکی، که یار و یاورش توئی شهید اگر شهـیـد شد، پـیـام آورش توئی به مصطفی به مرتضی، به مجتبی به فاطمه که از تـوأنـد مـفـتـخـر، ائـمّۀ هُـدی همه تو در میان سلـسله، گره گـشای عـالـمی تو با گلوی خشک خود، حیات بخش آدمی تو عصمت مصوّری، تو غیرت مجسّمی تو با کـلام جان فـزا، دم مـسیح را دمی تو یک رسول وحی خون، تو یک کتاب محکمی تو در زمین شام هم، چراغ عرش اعظمی ستاره فـرش منزلت، ماه چراغ محـفلت که آفتاب فـاطمه، گـشته به دور محملت سلام بر تو ای کسی، که صبر شد حقیر تو ندیده بعد فـاطمه، جـهـان زنی نظـیر تو به پیر عقل رهنما، دو کودک صغیر تو حسین چـشم دوخته، به طلعت منـیـر تو صدای زندۀ عـلی، به صوت دلپـذیر تو اسیـر شـام بودی و، یـزیـد شد اسیـر تو پرچم فتح کـربلا، از تو در احتـزاز شد به همّت بـلـنـد تو، حـسین سـرفـراز شد منم منم که از ازل، گـدای کـوی زیـنـبم هماره دست التجـا، بَـوَد به سوی زینـبم خــدای داده آبــرو، بـه آبــروی زیـنـبـم مرثـیه خوان کـربلا، قصیده گوی زینبم بُـرده هماره مرغ دل، در آرزوی زینبم در ازدحام حشر هم، به جستجوی زینبم به جان مـادرش قـسم، اگر کـند نظارهام سزد جهیم باغ گل، شود به یک اشارهام
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
وقتی که تو را عرش معظم آورد یک فاطمه زهـرای مجسّم آورد قـنداق تو را که آسمان میبوسید جبـریل به گـریههای نم نم آورد تو آمدی و هـمه به هم میگـفـتند از صبر دل تو صبر هم کم آورد وقتی که تو آمدی حسینت میگفت بـا آمــدنــت خــدا مــحّــرم آورد وقتی که تو آمدی حسیـنت پا شد در پیش تو هفـتاد دو پرچم آورد آنـگـاه سپـرد دسـت بـالا دستـت هفـتاد و دو پرچم خـدا را دستت خورشید گرفته نور خود را از تو دریا هیجان و شور خود را از تو حتی گـل جـانـمـاز هم میگـیـرد شاداب ترین حضور خود را از تو لبخند به چهره داری و غم به دلت دارد غم ما سرور خود را از تو مـردان خـدا گـرفـتـهانـد ای بانو برگ گذر و عبور خود را از تو ایــوب تـرین مـرد بـلا هـم دارد ایـمـان دل صبور خود را از تو ای عـمـۀ دلـشـکـسـتـۀ عـاشـورا مهدی طلبد ظهور خود را از تو ای قـبله نمای حاجـت یـوسف ها حاجت بده ای عمه حاجات خـدا بـانـوی سـتـارههـا و زیـبـایـی ها بانـوی سحـر خـیـز تمـاشـایی ها در عرش همه از تو سخن میگویند ای بـانـوی بـا کـمـال بـالایـی هـا از خانمی توست که هی میریزد دور و بر تو این هـمه آقـایـی ها جز تو چه کسی به کربلا میسازد از این هـمه اتـفـاق، زیـبـایـی ها یک عده تو را فاطمهات میخوانند یک عده تو را حیدر زهرایی ها یک عده گل مریمشان تو هستی ای مـریـم قـدیـسـۀ عـیـسـایی هـا ای دسته گـل مریم زیـبـای علی مجنون پُـر از فاطمه! لیلای علی افلاک حـریم تو، جهان اقـلـیمت یک عرش پُر از فرشته در تعظیمت با شاخۀ گـل هـزار پـیـغـمـبر هم ایستاده در این مجالس تکـریمت شرمنده از اینکه دستهایم خالی است امـا هــمـۀ زنـدگــیـم تـقــدیــمـت هر قدر ورق میزنم اوقات تو را جز نام حسین نیست در تقویمت با یک سر بر نیزه چه کردهای که از کـوفه الی شام شده تـسـلـیمت تو از سر چشمه آب خوردی بانو تو بر سـر نیـزه دل سپـردی بانو
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
در زمین و آسمان ها خیمۀ شادی به پاست مـٱذنه تا مـٱذنه لبـریـز عـطـر ربّـنـاست ذکـر تـعـجـیـل قـنـوت اسـتـجـابـت آمـده سائلان مژده که حاجات همه امشب رواست زینت گـلخـانۀ مـولا شکـوفا گـشته و... بیت حـیدر با شمـیم بنت زهـرا آشناست کهنه زخمی که میان سینهها مانده هنوز با صدور نسخـۀ تکـمـیلی زینب دواست معجزه در بین چشمانـش تلاطـم میکند خاک با فیض نگاه دختر زهرا طلاست نام زیـنب پنج نقـطه نـور ساطع میکـند یعنی ابن بانو خودش تلفیقی از آل عباست در شب میلادِ غرق رحمتِ اخت الحسین بانی عیدی ما قطعاً خود خـون خـداست بانویی که سفرۀ الطاف خود را پهن کرد خانۀ دل را برای عشق پاکش رهن کرد با وجود او غم و غصه به آخر میرسد لطف مادر بیشتر از سوی دختر میرسد ما هـمه از سـائـلان فـیض عـام زیـنـبـیم رزق ما از سفـرۀ بـانـو مکـرر میرسد دم به دم مشمول لطف دختر زهرا شود سائلی که خاضعانه پشت این در میرسد زودتر با دست پُر از پیش زینب میرود محضر او هر کسی با دیدهای تر میرسد هیبت والایِ رفتارش به زهرا رفته است واژه واژه از کلامش عطر مادر میرسد ذوالفقارِ خطبههایش باز قلع و قمع کرد تا به میدان میرسد انگار حیدر میرسد مطمئـنـم در شـلوغـی های روز واقـعـه چـادر بـانـو به داد اهل محـشر میرسـد مایـۀ آرامـش جـان و دل بیتـاب ماست آسمان ها خاک پای خواهر ارباب ماست از ازل دستان این سائل دخیل زینب است تا ابد محتاج لطف بیبـدیـل زینب است هر کسی که شد حـسینی مطمئـنـاً شاکرِ نـغـمـۀ اِنّـا هَـدیـنـاهُ السبـیـلِ زینب است اولیـن گـلـبـانـوی دامـان زهـرا و عـلـی دومین زهرای این قوم و قبیله زینب است هر کسی با نام زیـبای کسی مٱنـوس شد بر لبـان ما فـقط ذکر اصیل زیـنب است کوثر کوثر؛ کـویر عشق را سیراب کرد ساغر ما جرعهای از سلسبیل زینب است در میـان روضههـای جـانگـداز کـربـلا گـریههـایم نـذر آقای قـتـیـل زینب است هر شب جمعه به یاد روضههای خواهری گـریه میبـارم به یاد لحـظههای آخـری
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها
اکـثر اوقات دخـتـر مـثل مـادر میشود ارث مادر عاقبت از آنِ دخـتر میشود حضرت زهـرا اگر انـسیة الحـورا بود دختر از این حیث با مادر برابر میشود عطر یاس و بوی سیب آمیخته با نام او با حضورش خانۀ حیدر معطر میشود از دو دریا لؤلؤ و مرجان فقط حاصل نشد آبشار صبر را سرچشمه کوثر میشود نام زینب تا گره خوردست با نام حسین عشق تفسیری از این خواهر برادر میشود شمهای از داستان عشق شور انگیزشان از همه افـسانههای عاشقی سر میشود احسن الحال همه عشاق با امضای اوست او بخواهـد کـربـلای ما مـقـدّر میشود ذوالبـیـان ارثیـۀ بابا برای دخـتـر است با همین ارثیه او در کوفه حیدر میشود در دفاعِ از حرم عباس درسی داده است نیزه میگوید فقط این کار با سر میشود تار و پـود چـادر مادر اگر خـاکی شده سهم دختر نقش آتش روی معجر میشود آخر هر روضه و مدحی که از دختر شده یاد مادر میکنند و صحبت از در میشود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها
در سیر او جبریل هم بال و پرش ریخت وقت طواف چهارمش خاکسترش ریخت فطـرس شد و غسل تقـرّب کرد روحش هرکس که خاک چادرش را بر سرش ریخت از زینـبـش زهرای دیگر ساخت زهـرا مادر تمام خویش را در دخترش ریخت او زینت است و بینیاز از زینتی هاست پس از مقامش بود اگر که زیورش ریخت وقـتـی دهـان وا کرد، دیـدنـد انـبـیـا هـم نهـج البلاغه بود که از منـبـرش ریخت وقـتی دهان وا کرد، از بس که غـیورند مولا صدای خویش را در حنجرش ریخت در کـوفـه حتی سـایـهاش را هم نـدیـدند فرمود: غُضّوا، چشم ها در محضرش ریخت زن بــود امـا بـا ابـهّـت حــرف مــیزد مردی نبود آن جا مگر کرک و پرش ریخت یک گوشه از خشمش اباالفضل آفرین است گفتیم زینب، صد ابوالفضل از برش ریخت بـه مــرقـدش تـازه نــگـاه چـپ نـکـرده صد لشگر تازه نفـس دوروبرش ریخت آن قـدر بـالا رفـت و بـالاتـر کـه حـتـی در سیر او جبریل هم بال و پرش ریخت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها
زینب بساط کـاخ ستم را به هم زده زینب به روی قلۀ عصمت علم زده مثل حسینِ فاطمه محبوب قلب هاست زینب درون سـیـنۀ عـالـم عـلـم زده زینب نگـو بگو هـمـهٔ هـیـبتِ عـلـی کفار را به خطبه چو تیغِ دو دم زده زینب به ناز شصت خودش در اسارتش بـا دسـت بـسـتـه از ولـی الله دم زده ای بـزدلانِ شام که خـرما میآورید زینب به لـوح عالمه مهـر کرم زده با یک اشـاره کـاخ سـتـم را به باد داد او بــر رقــیــه نــالــهٔ بــرنـده یـاد داد گرچه گه ورود به شهر ازدحام بود او چادرش به لطف خدا با دوام بود چشمان کـور شهر حرامی نـدیـد که صدها یزید در بر زیـنب غـلام بود اصلاً یزید، پست تر از این کلام هاست از بس که دخت فاطمه والا مقام بود بعد از حسین سیف خدا بود، دست او تیغـش کـلام گشته و در بین کام بود وقتی شروع کرد یزید از غم آب شد کار یزید و اهل و عـیالـش تمام بود بیخود که نیست دختر زهرای اطهر است بیخود که نیست زینب کبرای حیدر است او درد و داغ نیمه شب تار را کشید بر روی شانـهاش همۀ بار را کشید او گر چه ظاهراً به اسیری شام رفت اما هـمـاره بـار عـلـمـدار را کـشـید هر شب برای دخت علی سخت میگذشت هر شب ز پای دخترکی خار را کشید سنگین ترین غمی که در این چند روزه دید درد اسیـری سـر بــازار را کـشـیـد هم کاروان به زانوی او تکیه کرده بود هم روی دوش خود تن بیمار را کشید زیـنب اگر نـبـود حـسیـنی به جـا نبود او گر نـبود مجـلس روضه به پا نبود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح حضرت زینب سلام الله علیها
دلش دریای صدها کهکشان صبر غـمـش طوفـان صدها آسمان ابر دو چشم از گریه همچون ابر خسته ز دست صبر زینب، صبر خسته صدایش رنگ و بویی آشنا داشت طـنـیـن مـوج آیـات خــدا داشـت زبانش ذوالـفـقـاری صیـقـلی بود صـدا، آیـیـنـۀ صـوت عـلـی بـود چه گوشی میکـند باور شنـیـدن؟ خروشی این چنین مردانه از زن به این پرسش نخـواهـد داد پاسخ مـگـر انــدیـشــۀ اهــل تـنــاســخ حـلول روح او، در جـسـم زینب عـلــی دیـگـری بـا اســم زیـنـب زنی عاشق، زنی اینگونه عاشق زنـی، پـیـغــمـبـر قــرآن نــاطـق زنـی، خـون خـدایـی را پـیـمـبـر زن و پـیــغــمــبـری؟ الله اکــبــر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
الا که مـقـدم تـو مـژدۀ سـعـادت داشـت به خاکبوسی راهت فرشته عادت داشت ســلام بـر تـو کـه مــاه جـمــادی الاول ز جلـوۀ تو به رخ هـالۀ مسـرّت داشت سـلام بر تو که امّ المصائـبـت خـوانـنـد چرا که غم ز ازل در دلت اقامت داشت سـلام بر تو و بر هر زنی که از آغـاز به پاس پیرویات از حجاب زینت داشت تو از همان شجر پاک عصمت آمدهای که ریشه در دل قرآن و جان عترت داشت تـو دسـت پـرور آن مـادر گـرانـقـدری که قـلب پاک پیمبر به او ارادت داشت تـو سر بـر آیـنـۀ سـیـنـهای گـذاشـتـهای که بوسه گاه نبی بود و عطر جنت داشت تو زیـر سـایۀ آن گـلـبـنی بـزرگ شدی که هرچه داشت شکوفایی از نبوّت داشت نـدیـده دیـدۀ تـاریـخ چـون تـو بـانـویـی که حق به گردن آزادی و عدالت داشت چه بانویی که پس از دخـتر رسول الله به هر زنی که تصور کنی شرافت داشت چه بانویی که ز فیض هدایت معـصوم مقـام و منزلتی همتراز عصمت داشت چه بانویی که صبوری نمود چون زهرا چه بانویی که به قدر علی شهامت داشت چه بانویی که به حد کمال در همه حال اراده داشت وفا داشت عزم و همت داشت چه بانویی که به هـنگـامـۀ اسـارت هم وقار داشت حیا داشت شرم و عفت داشت چه بانویی که همه عمر در نیایش شب هزار بار ز خود تا خدای هجرت داشت چه بانویی که به همراه یک مدینه صفا گلاب گریه و یک کربلا مصیبت داشت چه بانویی که به خورشید خون گرفتۀ عشق به قدر وسعت هفت آسمان محبت داشت دل تو بود پُـر از الـتهاب شـوق حـسین که لحظه لحظۀ عمرت از این حکایت داشت حسین نیـز به شایـستـگی نـثـار تو کرد هر آنچه عاطفه و التفات و رأفت داشت نـبـود حـاجت بـوسـیـدن گـلـوی حـسین حسین با تو هزاران هزار حجت داشت حسین از تو جدایی نداشت در هر حال مگر بخاطر انسی که با شهادت داشت سـتـارۀ سحـر تو که روی خـاک افـتـاد هزار و نهصد و پنجاه و یک جراحت داشت من و مـکـارم اخـلاق زیـنـبـی هـیهـات کجا برابر خـورشید ذره جـرأت داشت تو آن یگانه اسیری که در چهـل منزل بدوش خستۀ خود کوهی از رسالت داشت تو خطبه خواندی و بر هم زدی اساس ستم ستمگر از سخنت جا به خاک ذلّت داشت تو خطبه خواندی و در چهرهات تجسّم یافت علی که در سخنش آیت فصاحت داشت پیام خون و شرف را به شام و کوفه رساند صدای روح نوازت که رنگ محنت داشت به هر بهانه به تفـسیـر انقـلاب نـشست کلام روح فزایت که رنج غربت داشت هلال یک شبهات جلوه کرد از سر نی که با تو سوخته دل اشتیاق صحبت داشت پس از زیارت خـون سر تو از محـمل شفق طلوع نمیکرد اگر مـروّت داشت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح حضرت زینب سلام الله علیها
محشر نـزول کرده قـیامت به پا کـند فکری به حال مردم بیدست و پا کند اصلاً خـدا نخـواست که زینب بیاورد انگار خواست صبر خودش را بنا کند هفت آسمان به زیر پَرش خاک میخورد یک لحـظـه با اراده اگر بـال وا کـنـد بیرون زِ حجرهاش برود بی نقاب اگر خـورشید آسمان و زمین را رها کـند در خواب هم به فکرِ گدای مدینه است تا سهم قرص نان خودش را عطا کند مشکل گشای حضرت معصوم زینب است کـافی ست در نـماز شبـش، ربـنّـا کـند یعنی همان که قبلۀ حاجاتِ عالم است میخواست تا که خواهرش او را دعا کند اینکه سه روز بی وجـنات حـسین شد نـزدیک بـود تـا نـفـسـش را فـدا کـنـد زیـنب عـقـیـلـه، عـالـمـۀ بـی مـعـلـمـه خونش حلال هر که جـز او ادّعا کـند مـبـهـوتِ درکِ پـایـۀ ایـمـانیاش همه انگـشت میگـزند ز حـیـرانیاش همه از هر چه مرد، یک سر و گردن اگر سر است این ماده شیر؛ شیرِ خداوند، حیدر است تـنـهـا امـــام زادۀ ایـن خــانــواده کــه سرچشمۀ معارفش از جای دیگر است بهتر به نقـلِ قـولِ حـسن، اکـتـفا کـنـیم تفسیر کردنش چقدر حیرت آور است گیرم امام نیست، امامت بـلد که هست زهرا؛ علی؛ حسن و حسینِ مکرر است مبعـوث شد به گـریه مسلـمانمان کـند در کسوت زن است ولیکن پیمبر است نـا بـاورانه بود شبِ خـواستگـاریاش بالا نـشـیـن مـسنـد دربـار بـاور است با شرط ضمن عقد خودش ازدواج کرد هر جا حسین رفـت کـنار بـرادر است بایـد که از قـداست پـوشیـهاش نوشت وقتی خدا محافظ این سطح معجر است اثـبات میکـند خـبـر شام و کـوفـهاش با ملتی ز کُـفـر حضورش برابر است جـانها فـدای خـطـبۀ یا اشبـه الـرِّجـال بالله قـسم که درخـورِ الله اکـبـر اسـت از نای دل نوای علی میرسد بگوش یا للعجب صدای علی میرسد بگوش
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها
هست ساحل زینب و تفسیر دریا زینب است غم ز طوفان نیست در دلهای ما تا زینب است اولیـن ام ابـیـهـا حـضـرت صـدّیـقـه بود شک نـدارم دومیـن ام ابیـهـا زینب است هست ناموس علی بی شبهه ناموس خدا کیست ناموس علی و حقتعالی، زینب است هر قـدم لحظه به لحـظه در تمام زندگی ذکر زینب یا علی ذکر علی یا زینب است منعکس گردیده مادر در وجود دخترش حق و الانصاف باید گفت زهرا زینب است اوست جان حـیدر و زهرا و پیغـمبر لذا مومنون و کوثر و اخلاص و طاها زینب است نَقل یک روح و دو پیکر هست زینب با حسین او سراپایش حسین و این سراپا زینب است جان عالم از حسین و جان او خواهر بُود پس تو دنبال چه میگردی مسیحا زینب است کوفه را لرزاند با صوت رسای حیدری شیر زن تر از تمام شیرزنها زینب است ارث حیدر را به میدان برده در میدان شام لا فتی الّا علی؛ مُنجـر به الّا زینب است مرقـدش هیهات آسیـبی ببـیـند در دمشق چونکه خط قرمزِ طوفان سقا زینب است " لیس للانسان الّا ما سعی " پس سعی کن دامن او را بگیری حشرِ ما با زینب است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها
به وقت خطبه خوانی مثل حیدر میشود زینب به هفده معجزه بر نی پیمبر میشود زینب من از نامش که زینت بر علی گشته ست فهمیدم زمـانـی زیـنـت الله اکـبـر میشود زینب زمین باید بگردد تا ابد دور چـنین بیـتی که درآن مادرش زهرا و دختر میشود زینب سه تا آیه سه دفعه مادری پیش سه تا حجت به علم جَفْر، اینجا شرح کوثر میشود زینب حباب دور مصباح الهدی چون میشود عباس به کشتی نجات خلق لنگر میشود زینب خودش یک لشکر است از کربلا تا شام،در وقتش دل آور، جنگ آور، آب آور میشود زینب به این نکته توجه کن اگر که در وفاداری برادر میشود عباس، خواهر میشود زینب پس از حیدر اگر بابا، پس از زهرا اگر مادر پس از عباس هم قطعا برادر میشود زینب همانگونه که از اول به یادش مانده از کوچه دم آخـر میان خیمه مـادر میشود زینب دوتا روح است دریک جسم وقت بوسه از حنجر که یک آن فاطمه یک آن دیگر میشود زینب
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها
بـا تـو تـمـام حـادثـه تـقـدیـر مـیشـود بیتو فضای روضه چه دلگیر میشود زنگـارِ قـلـب خـستـۀ آلـودهای چو من با اشک های نـاب تو تـطهیـر میشود آتش به جان گریه کُـنان شعله میکشد وقـتی حدیث محمل و زنجـیر میشود در اوج رنج های اسارت به هر زمان ذکـر مـدامـتـان، هـمه تکـبـیـر میشود در شام و کوفه، خطبۀ جانسوز تو عجیب! بر قـلب دشمـنـان تو شمشـیـر میشود امروز رمـز زندگی شیـعـه بـی دریـغ بـا آن تـوجّـهـات تو تـعـبـیـر میشـود عباس، مشک، دست، عَلَم، کربلا، حسین با صبـر بینـظیر تو تصویـر میشود هر وقت لب به وصف تو بگشود این حقیر در حـیرتم چه زود زمان دیر میشود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
حس من این است هردم بیوفاتر میشوم دائما از یوسف زهـرا جـداتر میشوم اشک هـایش را نمیفـهمـد دل آلـودهام هر چه یادم میکند بیاعتناتر میشوم بندهای بیدست و پا هستم، زمان معصیت دست و پا گم میکنم، بی دست و پاتر میشوم جای من العفو میگوید که راهم میدهند من ولی جای تشکر بی حیاتر میشوم با همه رسواییام وقتی به دادم میرسد با نـگـاه مـهـربـانـش آشـنـاتر میشوم هرچه هم بد باشم آخر سائل این خانهام بـا گـدایی کـریـمان پُـر بهـاتر میشوم بر دل آلودۀ خود آب و جـارو میزنم چونکه با این گریه کردن با صفاتر میشوم در میان روضه از نفسم رهایم میکنند با سلامی بر حسین از خود رهاتر میشوم درد من جان دادن آقا است زیر نیزهها حاجت درمان ندارم، مبـتلاتر میشوم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
مـا از ازل اسیـر پـریـشـانی تـوأیـم دنـبــال دیــدن رخ نــورانـی تـوأیـم ما ورشکستهایم... نگاهی، ترحّمی محتاج یک عطای سلیـمانی تـوأیـم کو خیمهات که رو به حریمت بیاوریم؟ آوارۀ بـهـشـت بــیــابــانــی تــوأیـم ای مـجـری حـدود الـهـی بیا که ما لب تـشنـۀ مـرامِ مـسـلـمـانی تـوأیـم از زیر پرچم تو به جایی نمیرویم سایه نشین رحمت رحـمانی تـوأیـم برق نگاه تو دل ما را گـرفته است دیــوانـگـان دیــدۀ بــارانــی تـوأیـم دیگر نـفـس نمانـده بیـا تا نـمردهایم دل خستگـان غیبت طولانی تـوأیـم یک شب بیا به هیأت ما منبری برو ما کـشتگـان لهجۀ عـرفـانی تـوأیـم لب وا کن و سخن ز تن بیکفن بگو گریه کـنان روضۀ طوفـانی تـوأیـم ما سینه چاک بیکسیِ شاه بیسریم سـیـنـه زنـان نـوحـۀ قـرآنی تـوأیـم ما را به دیـدۀ سحـر خود نگـاه کن مـا زائـران جـدّ خـراسـانـی تـوأیـم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر
میرفـتـم و گـدازه صفـت میگـداختم تـا دیـدهام یـکـایـک شان را شـنـاخـتم رد گشتم از صف صدقات و نگـاهها در هـر ردیـف قـافـیـهها را نـبـاخـتـم معـمـار تـازیـانـۀ کـوفـی خـراب کرد هر خـانـۀ امیـد که با اشـک سـاخـتـم گرچه غریبه وار مرا خیـره میشدند بـاور نمیکـنی! هـمه را میشـنـاخـتم دیدم که نعل تازه به هر خانهای زدند با اسب خـطبه بر سـر آن قوم تاخـتم حتی صدای بغض جرس هم شکسته شد با ضربهای که همهمه شان را نواختم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر
به روی نی سر تو میبرد هوش از سر زینب چه سازد چون کند بیتو دل غم پرور زینب به سان شمع میسوزی به روی نی ولی افسوس که چون پروانه از غم سوخته بال و پر زینب جدایی من و تو ای برادر غیرممکن بود اگر ممکن شود روزی، نگردد باور زینب بخوان قرآن که قرآن خواندنت را دوست میدارم که میبخشد صدای تو توان بر پیکر زینب دهد هرتارموی تو خبر از مادرم زهرا گمانم بودهای دیشب به نزد مادر زینب من ژولیده میگویم که زینب گفت با افغان به روی نی سر تو میبرد هوش از سر زینب
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() تقدیم به شهدای فداکار آتش نشان
دینِ ما از غیرت و مردی نشان دارد هنوز کوهِ ایمان بینِ ما آتشفشان دارد هنوز آتشِ اخلاص گاهی شعله وَر تر میشود روحِ ایثار و شهامت تا که جان دارد هنوز
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() تقدیم به شهدای فداکار آتش نشان
میسوزم از داغی که زد آتش به جان ها داغی فـراتر از بـیان ها و گـمان ها جز گـریه کاری بر نمیآید ز دستم بر مرگ جان سوز و غم «آتش نشان» ها دل را زدند آنجا به دریا نه، به آتش باید نوشت از این حماسه داستان ها آنقدر سنگین و توان فرساست این داغ کـز عـهـدۀ آن بر نـمیآیـد زبـان ها مرهم گذار زخم، جز صبر و رضا نیست تقدیر، بیپرواست در این امتحان ها جاوید میماند کـنار عشق و ایـثـار در دفـتـر تـاریـخ، نـام قـهـرمـان ها
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() تقدیم به شهدای فداکار آتش نشان
انگشت حیرت را به لب ها میفشاریم دلـواپـس اخـبـار دور از انـتـظـاریـم اشك غریبى میچكـد از گونه هامان با یك جهان اندوه و حسرت بیقراریم بُغضى نهفته در دل هر شعله پخش است شاید گـریز روضهاى دیـریـنـه داریم آتـش زبـانـه میكـشد در مـوج مـاتـم بر غـربت ایـل شقـایـق غـمـگـساریم آتـش نـشـانه رفـتـه امشب آسـمان را گل هاى پرپر را به باران میسپاریم هم ناله با حـجـم غـم "آتش نـشان ها" بر صخرههاى بیكسى سر میگذاریم رنگ شهادت رنگ سرخ پرچم ماست از امـتـحـان عـاشـقـى بـاكى نـداریـم بـا كــاروان ســرخ امــدادى دوبـاره چـشـم انـتـظار مـقــدم صبـح بـهـاریم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() تقدیم به شهدای فداکار آتش نشان
باز در آتش غـیرت پـر پـروانه بسوخت تا ز جانان خبر آرد تن جانـانه بسوخت رفت تا غـیـرت و ایـثار به یـغـمـا نرود رفت اما ز غمش صد دل دیوانه بسوخت سوخت مردی به دل شعله و مردم دیدند دیـدۀ دخـتـرکی در دل کـاشانه بسوخت مـادری از غـم داغ پـسـرش نـالـه کـنان که جهان از غم این نالۀ مستانه بسوخت بی گمان در غم این حادثه یک شهر گریست آشنا سوخت در آتش دل بیگانه بسوخت
: امتیاز
|